دیار شوق که درد آشناست خاک آنجا


به ذره ذره توان دیده جان پاک آنجا

می مغانه ز مغ زادگان نمی گیرند


نگاه می شکند شیشه های تاک آنجا

به ضبط جوش جنون کوش در مقام نیاز


بهوش باش و مرو با قبای چاک آنجا